تا مدتي تصور ميشد زني كه در اين عكس ديده ميشود، خانم معصومه ابتكار است. خانم ابتكار بهعنوان مترجم دانشجويان خط امام در روزهاي تسخير سفارت، بيشتر در رسانهها ديده ميشد. خانمها ابتكار و رجاييفر ، محسن ميردامادي و عباس عبدي از ديگر دانشجويان حاضر در ماجراي تسخير سفارت، همدانشگاهي بودند. خانم رجاييفر اكنون خود را فعال مسائل فلسطين و دانشآموخته علوم سياسي ميداند و همچنان روحيه انقلابياش را حفظ كردهاست. گفتوگوي ما با خانم رجاييفر در دفتر كار او انجام شد؛ اتاقي كه بيشتر به كتابخانه شبيه بود؛ محاصره شده در حجم انبوهي از كتابها. حتي اگر نميدانستيم حوزه فعاليت سالهاي اخير ايشان، فلسطين است، تصاوير روي ديوار و كتابهاي موجود در قفسهها كه بيشترشان به فلسطين و جنبشهاي مقاومت مربوط ميشد، اين مسئله را نشان ميداد. با گذشت 38سال از آن روز، هنوز وقتي درباره خاطرات تسخير لانه جاسوسي صحبت ميكند، برقي در چشمانش ديده ميشود. اما اين برق نگاه، با نگرانياي همراه است كه در جملات او هم حس ميشود. خانم رجاييفر درباره ماجراي تسخير سفارت و جزئيات آن بارها گفتوگوهاي رسانهاي انجام دادهاست. اين بار در سالروز 13آبان، با او درباره نقش زنان و وقايع روز به گفتوگو نشستهايم.
- از حادثه تسخير لانهجاسوسي نزديك به 4دهه ميگذرد. حضور قابل توجه زناني همچون شما در اين حادثه تاريخي، تحول بزرگي در نقش زنان ايران بعد از انقلاب اسلامي به شمار ميآمد. اكنون، وضعيت زنان ايران را نسبت به آن سالها چگونه ارزيابي ميكنيد؟
در ايران معاصر تا پيش از انقلاب اسلامي 2 الگو براي حضور زنان در جامعه مشاهده ميشود؛ الگوي قاجار و الگوي پهلوي كه هر دو با نقش زن در صدر اسلام فاصله داشت. البته اين نگراني وجود داشت كه پس از پيروزي انقلاب، اسلام فعاليت و مشاركت زنان را در امور كشور محدود و نفي كند.
بديهي است كه يكي از نقاط شاخص اين امر حضور دختران در تسخير لانهجاسوسي بود كه به سادگي ميتوانست از سوي امام مردود شود. ايشان ميتوانستند بلافاصله با پيامي علني به بهانه وجود تهديدهاي امنيتي و احتمال خطر حمله آمريكا و حتي به لحاظ عدماختلاط و... عذر دانشجويان دختر را بخواهند. بدون شك اگر چنين اقدامي صورت ميگرفت، همواره بهعنوان مدركي براي مقابله با حضور زنان در بخشهاي مختلف جامعه به آن استناد ميشد! اما امام هرگز چنين نكردند و با تأييد و مجاز و مشروعشمردن حضور زنان در اين واقعه مهم كه ابعاد بينالمللي و حساسيتهاي نظامي هم داشت، سنتي حسنه را براي فعاليت زنان مسلمان بنيان گذاشتند.
حضور دختران در لانه شبيه به حضور اجتماعي زنان در صدر اسلام است و تكرار اين تجربه را در عرصههاي مختلف كاملا با روح انقلاب سازگار ميدانم ؛ بر اين اساس با توجه به تبعيضهايي كه اكنون وجود دارد و مثلا هنوز اين بحث هست كه آيا اصولا زنان امكان رياستجمهوري دارند يا نه، احساس ميكنم كه متأسفانه در حال دورشدن از ديدگاه بنيانگذار نظام و نزديكشدن به الگوي قاجاري هستيم.
- آيا شما تصور ميكنيد كه هرگونه تبعيض ميان زن و مرد از ديدگاه اسلام نارواست؟
خير! تصور بنده اين است كه وقتي در جامعه زنان حضور مومنانه دارند و حدود شرع را رعايت ميكنند، براي ارائه خدمت و عرضه توانمندي و تخصص خود، نبايد تفاوتي با مردان داشته باشند.امروزه با وجود بانواني متخصص در عاليترين سطوح پزشكي، مهندسي، اجتماعي و... ديگر نميتوان از ناتواني ذهني و ادراكي زنان بهعنوان حجتي براي اعمال محدوديت عليه آنان استفاده كرد و صرفا شايستگي و آمادگي اشخاص است كه بايد فارغ از جنسيت و يا حتي گرايشهاي قومي و نژادي آنان معيار و ملاك براي كسب مسئوليت به شمار رود. بنابراين برخي رويكردهاي فعلي نسبت به زنان يا اقليتها، در حقيقت چيزي جز فاصله گرفتن از نگاه امام و انقلاب اسلامي و اعمال تبعيض ناروا نيست، خصوصا كه بحران تجرد و ضرورت تأمين معيشت نيز زنان جوان را تهديد ميكند.
- به هر حال نزد علماي مختلف، ديدگاههاي گوناگوني در اين رابطه مطرح است...
نبايد فراموش كرد كه ملت ايران به قرائت رهبر انقلاب از اسلام رأي دادند، نه ديگران و ديدگاه معظم له را عامل رهاييبخش از معضلات جامعه طاغوت زده بهحساب آوردند. اگر امام تفسيري بسته و ارتجاعي از اسلام ارائه ميكرد كه مدعي سلب يا محدوديت حقوق زنان و اقليتها و محرومكردن كشور از توانمندي بخشي از ملت بود، به اين شكل مورد استقبال مردم قرار نميگرفت.
بنابراين بهصراحت ميتوان گفت كه فاصلهگرفتن از انديشه امام، بهمعناي مصادره انقلاب توسط جريانهايي است كه نهتنها در پيروزي انقلاب مشاركت نداشتند بلكه بين دين و سياست پيوندي نميديدند! من اميدوارم توجه داشته باشيم انزواي خط امام، تا چه حد ميتواند منجر به جدايي مردم از اسلام و بهتبع آن حاكميت شود.
- نسبت اين جرياني كه مورد اشاره قرار داديد با بطن جامعه ما، فارغ از ساختار قدرت چيست؟ آيا ميتوان گفت بخشي از مخالفتها با حضور زنان، بيشتر ريشه در باورهاي اجتماعي ما دارد تا جريانات سياسي و فكري؟
جامعه ايران بعد از انقلاب اسلامي و براساس اعتمادي كه به امام و انقلاب داشت، اتفاقا استقبال بسياري از حضور زنان در جامعه كرد. خانوادههايي كه در زمان شاه به دختران خود اجازه تحصيلات عالي نميدادند، بعد از انقلاب پذيرفتند كه دختران خود را براي تحصيلات دانشگاهي به شهرهاي دور بفرستند. اكنون در بسياري از نقاط كشور ميبينيم زناني كه توانمندي و شايستگي خود را براي حل معضلات منطقه اثبات كردهاند، به سادگي با رأي مردم وارد شوراهاي شهر ميشوند. بنابراين نميتوان گفت اين جريان نسبتي با بطن جامعه ما داشته و يا از دل آن برآمده است. موفقيت و شكوفايي هر زن ايراني، موجب افتخار مردان خانواده اوست.
پس برخلاف تصور رايج، اين جامعه مردها نيست كه مانع از فعاليت زنان ميشود بلكه كليشههاي رسوبيافته در اذهان آن بخش از مردان است كه در ساختار قدرت نفوذ و تأثير دارند. براي مثال، اگر ما نظرات آيتالله مدرس و آيتالله كاشاني را در باب حق رأي زنان ببينيم، شگفتزده ميشويم كه چگونه پس از فداكاريهاي زنان در نهضت مشروطه و حتي در دوره تجدد آمرانه دوره پهلوي، اين عالمان روشنفكر معتقد بودند كه خداوند اين قابليت را در زنان قرار نداده است كه لياقت حق انتخاب داشته باشند و مشاركت زنان در انتخابات، فاجعه است! واضح است كه به مرور زمان و در پي تغييرات اجتماعي، نگاههاي تاريخ گذشته به حاشيه رفته و زنان سرانجام فرصت مشاركت در سياست را پيدا كردند؛ اي كاش كه امروز هم اين فرايند كم هزينه و سريع باشد!
- ولي اگر امر بر شايستهسالاري باشد، شايد زنان در بسياري از حوزهها در مقايسه با مردان از تجربيات كمتري برخوردار بوده و آمادگي احراز بعضي مناصب را نداشته باشند...
بله! اما بايد از جايي شروع كرد و حتي با اعمال تبعيض مثبت، فرصتهاي رشد و ارتقا را براي زنان ايجاد كرد. همين چند سال پيش يك خانم بدون مخالفت رهبري وزير شد. انصافاً وزير توانمندي هم بود و بعد از دوران وزارت نيز بهعنوان يكي از فعالان جريان اصولگرايي اثرگذار بود. خبر خوب اينكه اخيراً هم خانم ديگري به قائممقامي وزارت نفت منصوب شده است. به هر حال نميشود 70درصد ظرفيت دانشگاهها را دختران تصاحب كنند، اما در ساختار قدرت و نهادهاي خدمت براي آنان سهمي قائل نشويم.
چنين نگرشهايي بدون شك برخاسته از باورهاي اجتماعي ما نيست بلكه ريشه در جريانات فكري منفك از جامعه و كساني دارد كه آگاهي عميقي نسبت به تحولات پيرامون خود ندارند و در نهايت يا جامعه خود را از قيد آنها ميرهاند و يا آنان به ناچار دست به اصلاحاتي در انديشه خود زده و با جامعه همراه خواهند شد.
- شما چندبار به جريان شوراي شهر يزد در كنار مسئله زنان اشاره كرديد...
اين به ناچار بود! اجازه بدهيد در اينجا نقل قولي از حضرت امام داشته باشم كه خطاب به اعضاي شوراي نگهبان ميفرمايند: «تذكري پدرانه به اعضاي عزيز شوراي نگهبان ميدهم كه خودشان قبل از اين گيرها، مصلحت نظام را درنظر بگيرند، چراكه يكي از مسائل بسيار مهم در دنياي پرآشوب كنوني، نقش زمان و مكان در اجتهاد و نوع تصميمگيريها است. حكومت فلسفه عملي برخورد با شرك و كفر و معضلات داخلي و خارجي را تعيين ميكند و اين بحثهاي طلبگي مدارس كه در چهارچوب تئوريهاست، نهتنها قابل حل نيست كه ما را به بنبستهايي ميكشاند كه منجر به نقض ظاهري قانون اساسي ميگردد. شما در عين اينكه بايد تمام توان خودتان را بگذاريد كه خلاف شرعي صورت نگيرد - و خدا آن روز را نياورد- بايد تمام سعي خودتان را بنماييد كه خدايناكرده اسلام در پيچوخمهاي اقتصادي، نظامي، اجتماعي و سياسي، متهم به عدمقدرت اداره جهان نگردد».
توجه بفرماييد كه با توجه به نصيحت مهم امامراحل(ره)، در دوره فتنهاي كه به نام اسلام خاورميانه را به آتش كشيده است، نبايد گذاشت مسئله آقاي نيكنام به يك علامت سؤال بزرگ درباره حقوق شهروندي يك ايراني در جمهوري اسلامي ايران تبديل شود.
چرا بايد سادهترين مسئوليتهاي اجرايي، تخصصي و خدمات شهري به گونهاي تعبير شود تا حكم به عدمامكان حضور زنان يا اقليتها در سطوح مختلف اداري و شهري داده شود؟ آيا 50سال زمان لازم است كه عضويت اقليتها در شوراي شهر يا وزارت زنان را «خدمت» به جامعه اسلامي تعبير كنيم و موانع را برچينيم؟! در واقع اين محرومكردن جامعه از اين فرصتها و استعدادها و تضييع حقالناس ملت است.
- چگونه چنين جرياني برخلاف روند تاريخي كه به آن اشاره كرديد، بعد از 4دهه توانسته نظر خود را در بسياري از حوزهها به جامعه تحميل كند؟
زماني كه نسل ما از طريق آثار دكتر شريعتي و شهيد مطهري با اسلام آشتي ميكرد، بخشي از روحانيت شيعه در انزوا، روزبهروز از انجام رسالت تاريخي خود- كه هدايت مردم با ابزار تبليغ و دعوت است- دورتر ميشد. در مقابل بخش كوچكي از روحانيت، امام و شاگردان ايشان، مبارزه ميكردند و در اين راه زنداني و تبعيد ميشدند. هدف اين مجاهدان ايجاد آشتي ميان دين و جامعه و معرفي دين بهعنوان عاملي رهاييبخش و برآورنده نيازهاي زمانه بود.
براين اساس، واضح است كه انقلاب ما بر پايه نوعي روشنفكري ديني شكل گرفت كه نسبت به فضاي غالب در حوزه ساختارشكن بود. اما همان بخش سنتي حوزه، به يمن انقلاب، فضاي جديدي براي بروز پيدا كرده و توقع دارد نظراتش را اعمال كند. براي مثال به مسئله وحدت ميان برادران سني و شيعه باور ندارد و از نظام اسلامي ميخواهد در جهت خلاف اصول خود، عمل كند. متأسفانه به هر ميزان نفوذ نظري و عملي جرياني كه امام «متحجر»ش ميناميدند، افزايش يابد، ما از قرائت حضرت امام كه اساس ميثاق وحدت ملت است، فاصله ميگيريم.
بنابراين از ديد شما جديترين تهديد براي آينده انقلاب در همين حوزه نظري و تئوريك بروز پيدا كرده است.البته انقلاب ما با چالشهاي متعدد اقتصادي، فرهنگي و حتي امنيتي- نظامي روبهرو است، اما به باور من، ازدست رفتن بنيانهاي فكري انقلاب و جايگزيني آنها با اصول جعلي، از تمام تهديدهاي يادشده خطرناكتر است. در نهايت تفاوتي نميكند كه اين انقلاب توسط ليبراليسم، كمونيسم و يا تحجر از بين برود! چرا كه در هر 3حالت، انقلاب اسلامي 57 از دست ميرود.
- شرايط و فعاليتهاي اجتماعي زنان ايراني در بعد از انقلاب كه بسيار فراتر از حادثه لانه بود، در مقايسه با موقعيت زنان در بسياري از كشورهاي همسايه به نوعي مثالزدني است اما در حال حاضر، تحولات پر سرعت كشورهايي همچون عربستانسعودي و يا امارات در زمينه حقوق زنان، توجه بسياري از ايرانيان را جلب كرده تا جايي كه به مقايسه وضعيت بانوان ايراني با آنان ميپردازند. از ديد شما اين مقايسه صحيح است؟
به هرحال خواه يا ناخواه مقايسه انجام ميشود! بعضيها ميگويند اقدامات آن كشورها در زمينه حقوق زنان نمايشي است؛ ميپذيريم. چرا ما بهصورت نمايشي هم كه شده فضا را براي فعاليت زنان متخصص و تحصيلكرده خود بازتر نميكنيم؟ مگر اسلام دست ما را بسته است و عدمورود زنان به ورزشگاه وحي است كه با سازوكار مناسب قابل حل و رفع نباشد؟! چرا با ملاحظه زمان و مكان احكام جديدي براي استفاده از توانمندي زنان و بهطور متقابل نياز مبرم آنان به اشتغال استخراج نميكنيم؟
شكي در اين نيست كه در بازه زماني 40 الي 50سال آينده مقاومتهاي فعلي از بين ميرود. اما مسئله اين است كه به چه قيمت و با چه هزينهاي؟ چه ميزان استعداد و فرصت بايد از دست ملت ايران برود تا اين اتفاق بيفتد؟ چهكسي سود ميبرد از اينكه زنان مسلمان و اقليتهاي ديني و قومي در مقابل اسلام قرار داده شوند؟ نبايد بخشي از مردم احساس كنند كه در چارچوب اسلام به حقوق خود نميرسند بلكه لازم است با استفاده از ظرفيت انطباقپذيري اسلام با زمان و مكان، روحانيت آگاه و انقلابي راههاي بسته را براي آنان باز كند.
- كمي به حادثه لانه برگرديم. آيا از جانب خانوادههاي خود نيز همچون امام و انقلاب، حمايت لازم براي تداوم حضور در لانه و فعاليتهاي خود را حس ميكرديد؟
فعاليت دختران لانه، در سايه عدممخالفت حضرت امام و روحانيت انقلابي مورد حمايت خانوادههاي آنان بود. براي مثال مقام معظم رهبري در بازديدها يا آقاي حائري شيرازي كه در لانه درس قرآن داشتند، هرگز نسبت به حضور دختران موضع منفي ابراز نكردند. دختران لانه با اينكه در آن مقطع با مطالعه و با انتخاب خود باحجاب كامل بودند و همين امر قدرت انتخاب صحيح و رشادت فكري و اعتقادي آنان را نشان ميداد. اصولا جامعه انقلابي در آن زمان بهدنبال محدودكردن نبود و مايل بود از تمام توانمندي آحاد جامعه براي پيشرفت و موفقيت انقلاب استفاده كند؛ امري كه به طرز عجيبي طي اين سالها تغيير كرده است. به ياد دارم در جريان جنگ 22روزه غزه براي اعتراض به حصر غزه در مقابل سفارت مصر تجمع كرده بوديم. آن شب نيروي انتظامي برخوردهاي تندي با متحصنين داشت اما در پايان شب؛ حادثهاي بسيار متاثركننده رخ داد. ون گشت ارشاد در محل تحصن حاضر شده و با اعتراض به اينكه چرا دخترهاي دانشجو در اين تجمع حضور دارند، خواستار انتقال آنان به منزل شد.
- عده كمي از دختراني كه در جريان لانه فعال بودند، اكنون در سطح سياسي و رسانهاي همچون شما حضور دارند؟ چرا؟ ساير دختران لانه كجا و مشغول چه هستند؟
بسياري از آنان اكنون در حوزههاي تخصصي خود مشغول فعاليت هستند و البته به دور از فضاي سياسي و رسانهاي، چرا كه فضاي سياسي روزگار ما از سلامت چنداني برخوردار نيست.
- شما تنها كسي بوديد كه در محل لانه عقد كرديد. با توجه به شرايط حساس حاكم بر آن محيط چرا در آنجا اين مراسم را برگزار كرديد؟ كمي از جزئيات آن بگوييد.
ما با آن روح انقلابي از حساسيتهاي لانه عبور كرده بوديم و در واقع لانه به خانه دوم ما تبديل شده بود. معمولا خطبه عقد بچههاي لانه را حضرت امام ميخواندند اما زمان ما جنگ تازه شروع شده بود و براي ملاحظه وقت معظم له، ما به آقاي حائري شيرازي زحمت داديم. بهنظرم آن روز ايشان براي مراسم عقد دوستان به منزل آنها رفته بودند اما ديگر وقت نداشتند كه تا منزل ما هم بيايند؛ به همين جهت قرار شد كه ما در لانه خدمتشان باشيم و مراسم انجام شود.
- حضور زنان در اوايل انقلاب
تجلي حضور زنان ايراني در بعد از انقلاب محدود به مسئله لانه نميشود. حضور زنان در نقش نظامي و امدادي در جبهههاي دفاعمقدس ثبتشده و در عرصه علم و فناوري هم زنان ايراني حاضرند. اما متأسفانه به جاي حركت به سوي پيشرفت و افزايش بهرهوري از منابع انساني، طي سالهاي گذشته بهطور نظري، محدوديتهايي براي اشتغال و ارتقاي زنان تعريف شده است.
- هنوز مخالف مذاكره با آمريكا هستم
البته موضوع برجام در ارتباط با بحث ما نيست ولي براي رعايت ادب در پاسخ به سوال شما در اين باره عرض ميكنم كه بنده هنوز هم مخالف مذاكره با آمريكا هستم اما زماني كه مقاممعظم رهبري چند ماه قبل از دولت دكتر روحاني، منع خود را از مذاكره برداشتند، ديگر سكوت كردم. البته وقتي امر واقع شد بر انجام مذاكره، براي اين كار شخصيتي توانمندتر از آقاي دكتر ظريف نميشناختم و به لياقت و صداقت ايشان اعتماد داشتم. به هر حال برجام توافقي بين دو كشور نيست و ماهيتي بينالمللي دارد.
نظر شما